به گزارش امتداد، شکست پیاپی دو انتخابات در سالهای ۱۴۰۰ و ۱۴۰۲ با آنکه سالهای زیادی را شامل نمیشود چنان موجب عقبگرد و در حاشیه راندن اصلاح طلبان از عرصه سیاست شد که گویا قرار نبود آنها دیگر در فضای حکمرانی حاضر شوند، خودشان هم از این حضور ناامید بودند و گمان نمیکردند در کمتر از سه سال مجدد پا به عرصه سیاست آن هم در عالیترین سطوح آن یعنی قوه مجریه که اداره و اجرای تمام امور مهم کشور در آن تعریف میشود، بگذارند.
گویا سرعت طی شدن امور به قدری بود که برخی از فعالان سیاسی اصلاح طلب هنوز باور نکردهاند که به چنین پیروزی دست یافتند و قدر عافیت نمیدانند، حتی برخی از اصلاح طلبان تصویر درستی از پذیرش مسئولیت رئیس جمهور ندارند و صرفاً اهداف و آرزوهای خود را مطرح میکنند. مواردی که لزوماً در اولویت نظام حکمرانی و نیاز امروز جامعه ایران نیست. البته هستند در این میان فعالان سیاسی جناح اصلاح طلب که با سعی میکنند با رویکرد عقلایی و منطقیتر استدلالهای درست رئیس جمهور و دولت اصلاح طلب را به سمت دنیای واقعی هدایت کنند.
وفاق ملی در مرز ممکن یا ناممکن
بهزاد نبوی فعال سیاسی اصلاح طلب در گفتوگویی در رابطه با ظرفیت دستیابی به وفاق در فضای سیاسی کشور بیان کرده است: برخوردی که اکثریت مجلس دوازدهم با کابینه دکتر پزشکیان داشت، نشانه وجود ظرفیتهای مناسبی در این زمینه است. البته نقش رهبری را هم بسیار تعیینکننده میدانم. وقتی ایشان نظر میدهند که خوب است به کابینه پزشکیان رأی اعتماد داده شود و کلیت کابینه رأی میآورد، ایده وفاق ملی بیشتر به عینیت نزدیک میشود. پس از این تأیید و تاکید است که نمایندگان مجلس، به خاطر منافع ملی به کلیت کابینه چهاردهم رأی اعتماد میدهند. از این منظر و با تکیه بر این نشانههای ملموس، شعار وفاق ملی را قابل تحقق میدانم. اگر گروهها و افراد الزاماً منافع جناحی و گروهی را مد نظر قرار ندهند، تحقق ایده وفاق ملی ممکن است.
این سخنان نشان میدهد که بدنه اصلاحطلبان نسبت به لیست نهایی وزرای پیشنهادی رئیس جمهور موافق هستند، گویا درک عینی از واقعیت و فضای سیاسی کشور دارند، در واقع سیاست و بقای قدرت فعلی ایجاب میکند به مصلحت تندرویها را کنار بگذارند؛ این قوه عاقله در درون جبهه اصلاحات میتواند ثبات صدرنشینی آنها را تضمین کند؛ هرچند که همچنان برخی از چهرههای سیاسی منتسب به جریان اصلاحات خواستههایی دارند که در اولویت اداره کشور و پیش رو نیست، آنها که رفع حصر را لازمه شکلگیری وفاق ملی میدانند از داخل جریان اصلاحطلبی هم مورد نقد قرار میگیرند، نمونه آن نامه عباس عبدی فعال سیاسی اصلاحطلب به سیدمحمد خاتمی رهبر معنوی جریان اصلاحات در ایران است.
وفاق ملی زمینهساز دیگر مطالبات خواهد شد
عباس عبدی خطاب به خاتمی، متذکر شد بود: «متأسفانه برخی از دوستان در سال ۱۳۸۸ منجمد شدهاند، و هنوز در پی حل مسائل ناشی از آن اتفاقات از طریقی ثابت و تکراری و البته ناموفق هستند و گمان میکنند رفع حصر لازمه وفاق است، درحالیکه روشن است، وفاق مقدمه و شرط لازم رفع حصر است و نه برعکس. این نکتهای بود که چند بار در سال ۹۲ و روی کار آمدن آقای روحانی متذکر شدم. این تفاوت بسیار مهمی است که جهتگیری عمل سیاسی را بشدت تحت تأثیر قرار میدهد.»
در همین رابطه همچنین بهزاد نبوی چهره سیاسی اصلاحطلب بیان کرده بود: «رفع حصر برای بسیاری از طیفها و جناحهای سیاسی یک اولویت جدی است که باید به آن توجه شود. اما من چون حل مشکل اقتصاد و معیشت مردم، همچنین تغییر در حوزه سیاست خارجی را به عنوان اولویتی که همه طیفها روی آن اشتراک نظر دارند، میدانم به آنها بیشتر اشاره کردم. البته که دولت باید به مساله حجاب توجه ویژهای داشته باشد. همچنین رفع فیلترینگ یک اولویت جدی است که نمیتوان بیتفاوت از کنار آن عبور کرد. رفع حصر هم مطالبه و خواسته بسیاری از ایرانیان است. منتها من کماکان اولویت بنیادین و فراگیر کشور را تجدید نظر در حوزه سیاست خارجی برای حل مسائل اقتصادی و معیشتی میدانم.»
رئیس جمهور که به جریان اصلاحطلبان مرتبط است و در جریان انتخابات با حمایت احزاب اصلاحطلب رو به رو شد، به صراحت اعلام کرده بود که من جز هیچ حزبی نیستم اما حالا بعد از دورههای مختلف و کوتاه و سریعی که در شکلگیری دولت چهاردهم از سر گذراند، برخی از چهرههای سیاسی اصلاحطلب میخواند اولویتهای سیاسی را به دولت تحمیل کنند، این شیوه مورد نقد جریان اصلاحات قرار گرفته و احتمالاً نمیتواند مانعی بر سر برنامههای دولت باشد و رئیس جمهور را از وعده و قولهای خود برای بهبود معیشت مردم غافل کند.