- ۲۲ دی ۱۴۰۳
- کد خبر 1341521
امتداد، گروه فرهنگ و ادب _ طاهره طهرانی: قَدْ أُوتِیتَ سُؤْلَکَ یَا مُوسَی (طه ۳۶) ای موسی خواستهات به تو داده شد (آنچه را خواستی به تو دادم: سینهات را گشاده نمودم، کارت را آسان کردم، گره را از زبانت برداشتم و هارون را یاورت گردانیدم)
موسی، با عصای چوبی در میانه تاریکی بیابان ایستاده بود و از عظمت آنچه شنیده و دیده بود میلرزید. تجربه وحی تجربه سهمگینی است، جسم و روحش را پرکرده بود. سراپا گوش بود و منتظر، که باز صدا از میانه نور و درخت برخاست:
-: به سوی فرعون برو، سرکشی کرده است!
فرعون؟ موسی در کاخ او بزرگ شده بود، جلال و شکوه و در عین حال خشونت و غرور او را خوب میشناخت. به سوی او برود؟ او را از سرکشی بازدارد؟ فرعون را؟ آن وقت که از مصر گریخته بود پرورده دربار بود و از ترس جانش گریخته بود، حالا که برمیگردد چوپانی بیابانگرد است، چطور نزد فرعونی که خود را خدا میخواند برود؟ چطور او را به فروتنی وادارد؟ چطور به تواضع در برابر پروردگار بخواندش؟ این چه مسئولیتی است؟ نفسش بند آمده بود، انگار کوهی بر سینه اش سنگینی میکرد… این بخش گفتگوی خدا با موسی مقطع است، جملات صریح کوتاه، درخواستهای ساده و در عین حال مهم، سرعت ذهن و نوع نگرش عملگرایانه موسی را نشان میدهد. در پذیرش آنچه امر شده شکی ندارد، پس به سرعت به مراحل کار فکر میکند. نفسی کشید و لب باز کرد:
-: پروردگارا… سینه ام را بگشا، کار را برایم آسان کن.
درخواست داشت و صدایش میلرزید.
-: گره از زبانم باز کن، تا بفهمند چه میگویم.
چطور تنهایی این کار بزرگ را انجام دهد؟
-: از خانواده ام دستیاری برایم بگزین، برادرم هارون را.
میدانست هارون برادر بزرگترش میتواند تکیه گاه و همراهش باشد.
-: پشتم را به او محکم کن، تا شریک کارم باشد.
کار ساده ای نبود، از گفتنش هم دلگرم میشد.
-: تا بسیار بستاییمت، بسیار یادت کنیم… تو بر همه چیز ما بینایی.
هرچه میخواست را گفت و منتظر پاسخ پروردگار ایستاد.
-: آنچه خواستی به تو داده شد موسی… یک بار دیگر هم به تو لطف کردیم.
این جمله محبت آمیز از جانب خداوند، نکته جالبی دارد. بعد از آن میخوانیم که به داستان الهام به مادرش اشاره میشود. میدانیم که موسی هرچند در کاخ فرعون اما در آغوش مادر شیر خورده و بزرگ شده، آیا موسی میدانسته چه بر سرش گذشته؟ مادرش داستان صندوق و رود را برایش تعریف کرده بوده؟ موسی میدانسته همسر فرعون که او را به فرزندی گرفته از بنی اسرائیل است؟ و میدانسته آن دو زن جانش را از چه مهلکهای نجات داده اند؟
احتمالاً بله. اگر هم نمیدانسته در ادامه خداوند برایش روایت میکند. آیات بعد از آیهای که در ابتدای این یادداشت میخوانیم، سراسر لطف است و یادآوری آنچه بر موسی گذشته بود تا این لحظه. از وحی به قلب مادرش برای به آب افکندنش، برگرفته شدن توسط دشمن، دلالت خواهرش برای دایگی مادر به ناشناس و تاکید بر اینکه تو را برای خودم بارآوردم و برای خودم ساختمت… و سرانجام دلگرمی دادن به موسای ترسان و لرزان، برای رفتن به سوی فرعون با برادرش.
و نکتهای دیگر، موسی از خدا زبانی بی گره و سینهای گشاده میخواهد و همراهی هارون برادر بزرگترش را، تا سخنش که فرمان الهی است فهمیده شود. آیا هارون سخنور تر است؟
*
در میان مردم مصر سبطیان (فرزندان پسران یعقوب که بنی اسرائیل میشناسیمشان) با قبطیان متفاوت بوده اند، جامعهای تحت ستم که به کارهای سخت گمارده شده و طبقه پست شمرده میشدهاند. طبیعی است که در میان طبقه تحت ستم با باور یکتاپرستانه در برابر طبقه بالادست که پشتگرم به ثروت و قدرت فرعونی هستند که خدای خودخوانده است، لایهای از مقاومت شکل بگیرد. هرچه ستم آشکارتر و عریانتر باشد پیوستگی مقاومت پنهانتر و لایهلایهتر خواهد شد. کشتار نوزادان به بهانه بزرگ نشدن پسری که پادشاهی فرعون را تهدید میکرد، حادثه تأثیرگذاری بوده است که بین قوم تحت ستم به آسانی فراموش نمیشود. در عین حال جان به در بردن پسرکی از این کشتار با آن روش غریب (به آب انداخته شدن) و از آب گرفتن و به فرزندی پذیرفتن از سوی همسر فرعون -که او هم دختری از بنی اسرائیل است- میباید از عامه مردم پنهان مانده باشد. از سوی دیگر شیر دادن موسی مستلزم حضور یا رفت و آمد یوکابد به دربار فرعون بوده است، اما آیا او و آسیه –که زنی پرهیزکار و نیکوکار است- با آگاهی و هماهنگی هم پسرک را پرورش داده اند و جانش را حفظ کرده اند؟ از روند داستان و ماجرای دخالت موسای جوان در درگیری مرد سبطی و قبطی و کشتن ناخواسته مرد مصری برمیآید که موسی متوجه تفاوت و تبعیض سبطیان با مردم مصر که طبقه برتر شمرده میشدند بوده است.
به هر حال اینجا که بحث ذکر مطرح میشود، پروردگار به او یادآوری میکند که این بار اول نیست که خواستههای او برآورده شده، چنانچه در کودکی بدون اینکه آگاه باشد و چیزی بخواهد در سایه حفظ الهی از دامن مادر به آغوش رود و سپس بارگاه فرعون راه یافته است. پیوستگی این گفتگوها با نشان دادن دو معجزه پس از ابلاغ وحی برای مطمئن کردن موسی است، یاد آوری اینکه پروردگاری که تو را در نوزادی و ناتوانی از چنان آسیب مهیبی حفظ کرده و در ناز و نعمت پرورانده، حالا که تو را به کانون خطر میفرستد و مسئولیت ابلاغ امر الهی به فرعون را به عهده ات میگذارد، تو را در سایه امن لطفش پناه داده است.
https://emtedadnews.com/?p=1341521